کودکانه

قصه برای کودکان,قصه کودکانه

یک روز سولماز کوچولو و مادرش به بازار رفتند. سر راهشان یک گل فروشی بود. سولماز کوچولو جلوی گل فروشی ایستاد. دست مادر را کشید و گفت: «مامان ... مامان... از این گل های خاردار برایم می خری؟»



ادامه مطلب...


نوشته شدهشنبه 13 خرداد 1391برچسب:قصه ی کاکتوس و جوجه تیغی , توسط حسین-غزل
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.